ورود به سایت
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 657


درباره من
علی قربانی
ــ در قم مشغول تحصیلات حوزویم.

عاشق رهبری عزیز و دوست داشتنیم از بدخواهاش بدم میاد
بیشتر وقتم با کتابای عربی سپری میشه.
مثل بحار الانوار و وسایل و...
علماءرو بسیار دوس دارم .

قربانی علی (aliali11 )    

حادیث حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام در هنگامـۀ احتضار و نقد برخی از دیدگاه ‌ها

درج شده در تاریخ ۹۶/۰۹/۲۱ ساعت 18:51 بازدید کل: 479 بازدید امروز: 478
 
 
جمعه, 17 اردیبهشت 1395 ساعت 13:41
خواندن 2674 دفعهاضافه کردن دیدگاه جدید
 
  • کاهش اندازه قلمافزایش اندازه قلم
  • بررسی محتوایی احادیث حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام در هنگامـۀ احتضار و نقد برخی از دیدگاه ‌ها - محمد کاظم اسماعیلی

    بررسی محتوایی احادیث حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام در هنگامـۀ احتضار و نقد برخی از دیدگاه ‌ها - محمد کاظم اسماعیلی

    چکیده

    احادیث حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار، در حجم گستردهای از میراث مکتوب امامیّه انعکاس یافته و سند آنها در نگاه بسیاری از دانشمندان امامیّه معتبر است و در گونه شناسی احادیث، در دستۀ «متواتر معنوی» طبقهبندی میشوند؛ امّا از دیرباز دربارۀ محتوای این احادیث، دیدگاههای ناهمگونی وجود داشته است که نمونۀ آن را در اتخاذ رویکرد تأویلی به این روایات توسط شیخ مفید و سیّد مرتضی رحمهماالله میتوان یافت. بررسی محتوای احادیث احتضار میتواند در برداشت صحیح از آنها که از سویی بیانگر نتایج فراوان برای محتضر و از سویی دیگر، نشانگر منزلت پیشوایان شیعه است، مفید واقع شود.

    در این پژوهش با رویکردی توصیفی_ تحلیلی، با استناد بهتصریح واژگانِ موجود در روایات و شواهد ارائهشده، مشاهده و حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار مؤمن و کافر، ثابت گردیده و دیدگاههای دیگر نقد و بررسی شده است.

    کلیدواژهها: احتضار، محتضر، حضور اهلبیت علیهمالسلام، مقامات امام، مشاهدۀ امام.

    1_ درآمد

    بر اساس آیات و روایات، در هنگام احتضار، رویدادهای بسیاری رخ میدهد؛ ازجمله: رسیدن جان به گلو،[3] جمع شدن ساقها،[4] حضور ملکالموت و فرشتگان برای گرفتن جان،[5] تمثّل مال، اهل و عملِ محتضر در برابر دیدگانش[6] و ...؛ یکی دیگر از این رخدادها، حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار است که احادیث آن در منابع گرانسنگ حدیثی بهوفور یافت میشود.

    دلالت روایات ناظر به حضور، از پرسشهایی است که همواره مطرح بوده و از مباحث چالشبرانگیز در تفکّر کلامی و حدیثی امامیّه است که دیدگاههای متفاوتی را در پی داشته است؛ ازجمله، دیدگاه شیخ مفید و سیّد مرتضی رحمهماالله، دو متکلّم مدرسۀ بغداد که ظاهر روایات را به دیدن ثمرۀ ولایت یا نتیجۀ دشمنی با رسول خدا صلیالله علیه وآله و امیر مؤمنان علیه السلام  تأویل نمودهاند.

    با توجه به حجم گستردۀ احادیث حضور اهلبیت علیهمالسلام که از جهتی بیانگر نتایج فراوان برای شخص محتضر و از جانبی نشانگر منزلت پیشوایان شیعه در عالم پس از مرگ است،[7] روشن شدن دیدگاه صواب در برداشت صحیح از احادیث و در عدم پذیرش بیچونوچرای اقوال علمای پیشین در تفسیر این روایات، از اهمیت به سزایی برخوردار خواهد بود.

     پیشینۀ بررسیهایی که بهصورت خاص و تکنگاره به بحث حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار پرداخته باشد _ بنا بر کاوش نگارنده _ تنها به قرن هشتم هجری و کتاب المحتضر فی إثبات حضور النبی و الأئمة علیهم‌السلام عند المحتضر از حسن بن سلیمان حلّی رحمهالله[8] بازمیگردد. گر چه رویکرد کتاب، اثبات حضور پیامبر و امامان علیهمالسلام نزد محتضر و نقد دیدگاه شیخ مفید رحمهالله است، اما نویسنده گاه از موضوع خارج گشته و به گزارشهایی که در فضائل و مناقب امامان علیهمالسلام و دشمنی با دشمنان آنها وارد شده، پرداخته است.

    بهطورکلی با توجه به محدود بودن نگاشتهها و ضعفهای تنها اثر موجود و همچنین نبود رویکردِ تحلیلی، نوشتار حاضر درصدد جبران این کاستیها است. در این اثر، نخست با رویکردی توصیفی _ تحلیلی، گونهها و تعابیر احادیث ناظر به حضور ارائه شده و اعتبار سندی آنها ثابت خواهد شد؛ آنگاه با نقد دیدگاههای مخالف، حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگام احتضار، به اثبات میرسد.

    لازم به ذکر است که هنگامۀ ورود و استقرار یافتن مرگ را «احتضار»[9] و کسی که مُشرف بر مرگ شده و در حالت جان دادن است را «محتضر» گویند؛[10] و مقصود از اهلبیت علیهمالسلام در پژوهش حاضر با توجه به آیۀ تطهیر، پیامبر اکرم، امیر مؤمنان، حضرت فاطمه و حسنین[11] و دیگر امامان شیعه علیهمالسلام هستند.[12]

    2_ نگاهی به گونهها و تعابیر احادیث احتضار

    پیش از بررسی دیدگاهها، آشنایی با گونههای مختلف احادیث احتضار، لازم و ضروری است.

    در برخی از احادیثِ حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار، گر چه گاه تنها به افرادی خاص بشارت دیدار و حضور داده شده،[13] اما در دستهای دیگر ازاینروایات،  از حضور یافتن اهلبیت علیهمالسلام بهصورت عام خبر داده شده و فرد خاصی مخاطب قرار نگرفته است.[14] همچنین گر چه برخی از این احادیث، بر حضور ائمه علیهمالسلام بر بالین مؤمنان اختصاص دارد،[15] ولی دستۀ دیگر، حضور یا مشاهدۀ ایشان را از سوی کافران نیز پوشش میدهد؛[16] ازاینرو حضور یا رؤیت اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار، برای همۀ مؤمنان و کافران رخ میدهد.[17]

    در بررسی روایاتِ ناظر به احتضار، با پنج دستۀ کلّی که به ترتیب بر حضور رسول خدا صلیالله علیه وآله،[18] امیرالمؤمنین علیه السلام ،[19] رسول خدا صلیالله علیه وآله و امیر مؤمنان علیه السلام  با یکدیگر،[20] خمسۀ طیبه علیهمالسلام[21] و تمامی اهلبیت علیهمالسلام[22] تصریح میکنند، رویارو میشویم.[23]

    همچنین واژگانِ به کار رفته در این روایات، در بررسی دیدگاهها تأثیر به سزایی دارد. به سه دسته از این واژگان اشاره میکنیم:

    1_ واژگانی که جهت حضور اهلبیت علیهمالسلام را بیان میکنند؛ مانند روایاتی که با واژۀ «امامک» نقل شدهاند:[24]

    پیش روی تو رسولالله صلیالله علیه وآله، علی و ائمه علیهمالسلام است.[25]

    2_ الفاظی که مکان حضور اهلبیت علیهمالسلام را گزارش میکنند:[26] 

    رسولالله در کنار سر او و علی علیه السلام  پیش پای او مینشینند؛ در این هنگام پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله او را در آغوش میگیرد و با او سخن میگوید.[27]

     و در برخی روایات، مکان نشستن پیامبر صلیالله علیه وآله در سمت راست محتضر و امیر مؤمنان علیه السلام  در سمت چپ او، ترسیم شده است.[28]

    3_ واژگانی که بر اصل حضور ناظر است؛ این دسته گاه با واژۀ «حضر» انعکاس یافته است:

    در هنگامۀ احتضار، رسولالله صلیالله علیه وآله، ائمه، علی علیهمالسلام، جبرئیل و ملکالموت حاضر میگردند. در این صورت اگر محتضر مؤمن باشد سفارش او را به ملکالموت میکنند تا با او مدارا کند و بهآسانی جان او را بگیرد، اما درصورتیکه کافر باشد ملکالموت را بر سختگیری بر او سفارش میکنند.[29]

    این احادیث گاه با الفاظی که بر آمدن اهلبیت علیهمالسلام در کنار محتضر دلالت دارند، گزارش شده است:

     زمانی که جان به گلو میرسد پیامبر خدا، علی علیهماالسلام جبرئیل و ملکالموت نزد او میآیند.[30]

    برخی دیگر با واژگان «أُنظر» و «معاینه» انعکاس یافتهاند:

     به محتضر خطاب میشود: «نگاه کن! اینان رسولالله، علی، حسن و حسین علیهمالسلام دوستان تو هستند».[31] در این هنگام محتضر از شور و شوق میگرید.[32]

    ازجمله الفاظ پرکاربرد دیگر درمجموع روایات، مشتقات واژۀ «رؤیت» است که به برخی از روایات آن اشاره میشود:

    امیر مؤمنان علیه السلام  فرمود: «هیچ بندهای مرا دوست ندارد و بر محبت من از دنیا نمیرود مگر آنکه هنگام مرگ مرا میبیند»؛[33] آن حضرت شبیه این گفتار را به حارث الاعور فرمود.[34]

    امام صادق علیه السلام  دربارۀ زمان احتضار یکی از فرزندان سابور که دوستدار امیر مؤمنان علیه السلام  بود، سه مرتبه فرمود: «به خدا قسم او را دیده است».[35] و در روایتی دیگر دربارۀ هنگامۀ احتضار خطّاب جهنی که دشمن آل محمد علیهمالسلام بود، دومرتبه فرمود: «به خدای کعبه او را دیده است».[36]

    3_ اعتبار سنجی احادیث

    ارزیابی سندی احادیث، امری ضروری است؛ زیرا تا زمانی که اعتبارِ آنها ثابت نشود، بررسی دیدگاههای مختلف بیثمر است.

    بر اساس کاوش نگارنده، روایات حضور اهلبیت علیهمالسلام دستکم از 30 راوی در 40 سند، گزارش شده است.[37] این امر از اعتبار بالای احادیثِ ناظر به حضور اهلبیت علیهمالسلام حکایت دارد؛ اما برای تحقق تواتر در روایات، شرایطی وجود دارد که به دو شرط اساسی آن اشاره میشود: یکی استناد آگاهی مخبرین به حس؛[38] و دیگری وجود تواتر در تمام طبقات.[39]

    با توجه به کاربرد واژگانی مانند «قال،[40] سمع[41] و سمعتُ»[42] از سوی راویان، به آگاهی آنان از طریق حس پی میبریم؛ ازاینرو شرط اول تواتر در این روایات متحقق است.

    همچنین با کاوش در اسناد احادیث، دستکم سیزده طریق یافت میشود که راویان در هیچیک از طبقات، همسان نیستند؛ عمدۀ این طرق، در منابع معتبری همچون الزهد، المحاسن و الکافی یافت شوند.[43] ازاینرو شرط دوم تواتر نیز حاصل میشود و در اصطلاح دانش حدیث، این اخبار «متواتر» خوانده میشوند.[44] درنتیجه اَسناد این اَخبار از بررسی توثیق و تضعیف راویان بینیاز است.

    ازآنرو که الفاظ احادیث به گونههای مختلفی نقل شده و در اصل اثبات حضور معصومان علیهمالسلام همساناند، در گونۀ «متواتر معنوی» جای میگیرند.[45] برخی از دانشمندان مانند شیخ مفید رحمهالله به تواتر احادیث تصریح کرده و اجماع امامیّه را بر آن ادعا نموده است.[46] مجلسی اول رحمهالله نیز به دلیل فراوانی و تکرار این احادیث، ردّ آن را ممکن نمیداند[47]. همچنین شیخ حرّ عاملی رحمهالله روایات آن را بیشازحد شمارش و متواتر میداند.[48] علامۀ مجلسی رحمهالله بالاترین حدّ شهرت را برای این روایات قائل است و انکار آن را برخلاف روش نیکان دانسته است[49]. همچنین علامۀ طباطبائی رحمهالله طریق روایات ناظر به حضور اهلبیت علیهمالسلام را بسیار زیاد میداند.[50]

    افزون بر اثبات تواتر، دو شاهد دیگر بر تقویت مجموعه احادیث ناظر به احتضار یافت میشود:

    شاهد نخست: اشعاری که در بردارندۀ اعتقاد به حضور؛ همچون اشعاری که از سیّد حمیری[51] گزارش شده است.[52] همانند:

     و یراه المحضور حین تکون         الروح بین اللهاة و الحلقوم[53]

     و نیز دیگر شاعرانی که مرحوم رحمانی همدانی اشعار آنان را آورده است.[54] انعکاس این اعتقاد در اشعار شاعران، نشان از وجود اعتقاد فراگیر به حضور اهلبیت علیهمالسلام بر بالین محتضر در بین جامعۀ شیعی دارد.

    شاهد دوم: وقایعی که در هنگام احتضار مؤمنان و کافران اتفاق افتاده است و حاضران، آنها را گزارش نمودهاند؛[55] ازجمله، واقعۀ مشهور جانسپاری معاذ بن جبل و سیّد حمیری[56] از این نمونه است.

    4_ بررسی محتوایی احادیث

    در بررسی محتوای احادیث، ابتدا این پرسش مطرح است که آیا میتوان بهظاهر روایات أخذ کرد یا باید آنها را تأویل نمود؟ در پاسخ به این پرسش، بهطورکلی دو دیدگاه مطرح است:

    یکم: تأویل احادیث به دیدن ثمرۀ اعتقاد به ولایت و همچنین دیدن نتیجۀ دشمنی در حق رسول خدا صلیالله علیه وآله و امیر مؤمنان علیه السلام ؛ این دیدگاه متکلّمانی مانند شیخ مفید و سیّد مرتضی رحمهماالله است.

    دوم: اهلبیت علیهمالسلام در حالت احتضار در کنار محتضر حضور مییابند و محتضر آن بزرگواران را رودررو مشاهده میکند؛ این دیدگاه عمدۀ دانشمندان امامیّه است.

    پس از تحلیل و بررسی دیدگاهها، درنهایت دیدگاه مختار بیان میشود.

    4_ 1_ تأویل رؤیت اهلبیت علیهمالسلام به دیدن نتایج اعتقاد یا بیاعتقادی به ولایت آنان

    شیخ مفید رحمهالله پس از ادّعای اجماع و تواتر  احادیث، از ظاهر الفاظ خارج گشته و حضور را به آگاهی از ثمرۀ ولایت یا دیدن نتیجۀ شک، دشمنی و کوتاهی در حق رسول خدا صلیالله علیه وآله و امیر مؤمنان علیه السلام  تأویل نموده است. آنگاه به تفاوت دیدگاه خود با «حشویه»[57] از امامیّه اشاره میکند که دیدار نبی و ولی را با چشم پذیرفتهاند و حضور و مجاورت جسمانی رسول خدا صلیالله علیه وآله و امیر مؤمنان علیه السلام  را در مکان احتضار معتقدند.[58] پس از ایشان، شاگرد نامدار او، سیّد مرتضی رحمهالله، نیز روایات را همینگونه تأویل نموده[59] و با استاد خود همنوا شده است.[60]

    عوامل مختلفی این دو متکلّم را به انکار حضور اهلبیت علیهمالسلام در کنار محتضر سوق داده که یکی از آنها، قویتر بودن بُعد عقلگرایی ایشان نسبت به نص گرایی شان است.[61] بر اساس این تفکر، مضمون روایات در صورتی قابلپذیرشاند که مخالف عقل نباشند؛[62] در غیر این صورت باید آنها را بر معنای صحیحی غیر از معنای ظاهری آنها حمل نمود.[63] این دو متکلّم، دیدگاه خود را به
    دلایل و شواهدی مستند نمودهاند که بهطور جداگانه دلایل هر یک تحلیل و بررسی میشود.

    4_ 1_ 1_ دلایل شیخ مفید رحمهالله

    شیخ مفید رحمهالله در اثبات نظریۀ خود دو دلیل اقامه نموده است که بهاختصار چنیناند:

     دلیل نخست شیخ مفید رحمهالله: ایشان دیدار ملائکه هنگام احتضار را همانند رؤیت رسول خدا صلیالله علیه وآله و امیر مؤمنان علیه السلام  نمیپذیرد، با این تفاوت که دیدار ملائکه را جایز میداند؛ به این دلیل که معتقد است ملائکه اجسامی شفّاف و رقیقاند و خداوند به هنگام احتضار، شعاع دید محتضر را افزایش میدهد تا توان دیدن آنها را داشته باشد؛ اما رسول خدا صلیالله علیه وآله و امیر مؤمنان علیه السلام  اجسامی متفاوت از ملائکهاند، ازاینرو قابلرؤیت نیستند.[64]

    تحلیل و بررسی دلیل نخست شیخ مفید رحمهالله: پیش از بررسی و نقد دیدگاه شیخ مفید رحمهالله، باید دید مبنای ایشان دربارۀ حیات برزخی اهلبیت علیهمالسلام چیست و چرا شیخ مفید رحمهالله سخنی از حضور بدن برزخی[65] ائمه علیهمالسلام به میان نیاورده است؟ در پاسخ به این پرسشها، سه احتمال مطرح است:

    یکم: شیخ مفید رحمهالله قائل به تمایز روح از بدن نیست و ماهیّت انسان را جسم او میداند.

    دوم: وی به بدنی برزخی، پس از جدایی روح از بدن عنصری اعتقاد ندارد.

    سوم: حیات برزخی معصومان علیهمالسلام را بهگونهای خاص قائل است.

    احتمال اول قابلپذیرش نیست؛ زیرا شیخ مفید رحمهالله نیز بهسان بسیاری از دانشمندان شیعه، همچون هشام بن حکم، نوبختیان[66] و شیخ صدوق رحمهمالله،[67] از طرفداران تمایز نفس و بدن است[68] و روح را جوهری غیر از بدن میداند که حیات، قدرت، علم، اراده، کراهت، حب و بغض به آن قائم است؛ اما در کارهای خود نیازمند وسیلهای به نام بدن است.[69]

    احتمال دوم نیز منتفی است؛ زیرا وی در باب چگونگی نعمت و عذاب صاحبان قبرها، چنین مینگارد:

    خداوند اجسادی مانند اجساد دنیوی برای آنها قرار میدهد که در این بدنها، مؤمنان در نعمت قرار دارند و کافران و فاسقان عذاب میشوند؛ نه ابدان دنیوی که پس از مدتی متلاشی و پوسیده میشوند.[70]

    لازم به ذکر است شیخ مفید رحمهالله بر اساس روایات، این دیدگاه را تنها دربارۀ مؤمنان و کافران محض میپذیرد.[71]

    با دقّت و تأمّل در نگاشتههای شیخ مفید رحمهالله، احتمال سوم تقویت میشود؛ یعنی ایشان حیات برزخی اهلبیت علیهمالسلام را بهگونهای خاص و ویژه تفسیر کرده و معتقد است ائمه علیهمالسلام پس از وفات، با بدن و روحشان، از زمین به آسمان منتقل میشوند و با همین بدن دنیایی در نعمت الهی قرار میگیرند.[72] سپس چنین اعتقادی را به همۀ فقهای امامیّه نسبت داده و تنها بنی نوبخت و برخی از مقصرینِ در معرفت را بهعنوان مخالفان این دیدگاه، یاد میکند.[73]

    بر این اساس گویا مبنای ایشان در تأویل روایات، بر اساس عدم امکان حضور یک جسم مکانمند در دو مکان است؛ به این معنا که افراد زیادی ممکن است همزمان در حالت احتضار باشند که در صورت حضور اهلبیت علیهمالسلام با جسم عنصری، این حضور با عقل سازگار نیست؛ ازاینرو ظاهرِ روایات نیاز به تأویل دارند.

     پس از روشن شدن دیدگاه شیخ مفید رحمهالله، ملاحظاتی بر نظرگاه ایشان ارائه میشود.

    ملاحظۀ اول: شیخ مفید رحمهالله در نگاه خود  _ مبنی بر جسمانی بودن حیات برزخی اهلبیت علیهمالسلام  _ که برآمده از نقل است، قائل به حیات برزخی اهلبیت علیهمالسلام در جسم دنیایی است؛ حال آنکه با این مسئله هم روبرو است که در بسیاری از روایات احتضار  _ همانگونه که گذشت _ الفاظی مانند «امامک»، «یجلس»، «یکُبّ»، «اتاه» و «وجد» به کار رفته که جز  بر معنای حضور اهلبیت علیهمالسلام قابلحمل نیست. همچنین در برخی از احادیث، از مکان حضور اهلبیت علیهمالسلام سخن گفته شده است؛ ازاینرو تأویل ذکر شده با تصریح و نص احادیث حضور اهلبیت علیهمالسلام منافات داشته و دلیل ایشان بر تأویل روایات، کافی نیست.

    ملاحظۀ دوم: برخی از دانشمندان، مبنای شیخ مفید رحمهالله مبنی بر عدم حضور اهلبیت علیهمالسلام با جسم دنیایی را نپذیرفتهاند؛ این دانشوران بر این اعتقادند که روح انسان پس از مرگ، در قالبی مانند قالب جسم قرار میگیرد و زندگی برزخی را در آن میگذراند و این امر، باعقل هیچگونه ناسازگاری ندارد.[74]

     ملاحظۀ سوم: برفرض جسمانی بودن حیات برزخی اهلبیت علیهمالسلام، شیخ مفید رحمهالله خصوصیات جسمانی عالم دنیا را به عالم برزخ سرایت داده است و همانگونه که در دنیا امکان حضور یک جسم در مکانهای مختلف وجود ندارد، این قاعده را در برزخ نیز جاری نموده است؛ حال آنکه این تسرّی، نیازمند دلیل است؛ علامۀ طباطبائی رحمهالله دربارۀ تفاوت میان عالم دنیا و برزخ میگوید:

    عالم برزخ، مافوق عالم دنیا است و رابطۀ طولی با آن دارد؛ لازمۀ طولی بودن این عوالم، چنین است که عالم مافوق، کمالات عالم مادون را به نحو کاملتر دارا باشد و از کمالاتی که عالم مادون ندارد، بهرهمنداست و البته از محدودیتها و نواقص عالم مادون به دور است.[75]

    مرحوم رحمانی همدانی رحمهالله نیز به تفاوت و نظامهای ویژه این دو عالم، اشاره نموده است.[76] بر این اساس، اهلبیت علیهمالسلام در عالم برزخی به سر میبرند که دارای نظامی خاص و ویژه است و ممکن است احکام عالم دنیا، مثل عدم امکان حضور یک جسم مکانمند در یکزمان، در آن وجود نداشته باشد؛ ازاینرو امکان حضور ایشان بر بالین افراد گوناگون در یکزمان، ممکن است.

    دلیل دوم شیخ مفید رحمهالله: در اصطلاح قرآن، گاهی از دیدن ثمرۀ اعمال، به «رؤیت» تعبیر شده است؛ همانگونه که خدای عزّوجلّ میفرماید:

    پس هر کس هموزن ذرهای نیکی کند، [نتیجۀ] آن را خواهد دید و هر کس هموزن ذرهای بدی کند، [نتیجۀ] آن را خواهد دید.[77]

    مقصود خداوند از رؤیت در این آیه، شناخت نتیجۀ اعمال به نحو یقینی است که شکی در آن راه ندارد.

    و نیز میفرماید: «کسی که به دیدار خدا امید دارد، اجل خدا آمدنی است»[78] دیدار خدای تعالی همان ملاقات با پاداش اعمال است.[79]

    تحلیل و بررسی دلیل دوم شیخ مفید رحمهالله: در نقد دلیل دوم شیخ مفید رحمهالله باید گفت معنای خلاف ظاهر آیه، بهخودیخود نمیتواند قابل انتساب به آیه و روایت باشد، مگر آنکه قرینۀ قطعی از عقل یا نقل بر آن دلالت کند. در این آیات، با توجه به وجود قرینه، معنای ظاهری به معانی دیگر تأویل برده شده است؛ حال آنکه قرینهای برخلاف تأویل وجود دارد و آن تصریح روایات بر حضور اهلبیت علیهمالسلام در کنار محتضر است.[80]این تصریح، راه را بر تأویل روایات مسدود میکند.

    4_ 1_ 2_ دلایل سیّد مرتضی رحمهالله

    سیّد مرتضی رحمهالله برای اثبات دیدگاه خود سه دلیل ارائه نموده است که یکی از دلایل او، با دلیل دوم شیخ مفید رحمهالله همگون است؛ ازاینرو بهاختصار به بررسی دو دلیل دیگر میپردازیم.

    دلیل نخست سیّد مرتضی رحمهالله: ایشان دلیل انتخاب تأویل روایاتِ ناظر  به احتضار را چنین بیان میکند:

     این تأویل را اختیار نمودم به دلیل آنکه امیر مؤمنان جسم است، پس چگونه هر محتضر او را مشاهده میکند، حال آنکه جسم در یکزمان نمیتواند در جهات مختلف باشد.[81]

    تحلیل و بررسی دلیل نخست سیّد مرتضی رحمهالله: پیش از آنکه بهنقد دلیل نخست سیّد مرتضی رحمهالله پرداخته شود، لازم است مبنای ایشان در روحشناسی که یکی از زمینههای نظریِ انکار حضور اهلبیت علیهمالسلام است، موردبررسی قرار گیرد.

    سیّد مرتضی رحمهالله روح را هوایی میداند که در مجاری انسان تردّد میکند و انسان را همین شخص قابلمشاهده میداند، نه جوهری بسیط که به او تعلّق دارد؛[82] وی روح را هوای موجود در منافذ موجود زنده میداند.[83]

    گویا تأویل روایات حضور اهلبیت علیهمالسلام، بر اساس نظریۀ ایشان در مورد جسم و روح باشد؛ در این دیدگاه، روح از بدن جدا نیست؛ از سویی، یکی از خصوصیات جسم، عدم امکان حضور آن در یکزمان در مکانهای مختلف است؛ ازاینرو حضور جسم اهلبیت علیهمالسلام در یکزمان بر بالین افراد گوناگون به هنگام احتضار، با مبنای سیّد مرتضی سازگار نیست؛ پس ظاهر روایات را تأویل نموده است.

    در نقد دیدگاه ایشان، افزون بر برخی از ملاحظات پیش گفته بر دلایل شیخ مفید، کافی است تمایز میان جسم و روح اثبات شود؛ در این صورت امکان حضور روحانی اهلبیت علیهمالسلام در قالب یا قالبهای برزخی یا مثالیِ فراوان، پذیرفتنی خواهد بود.

    در نقد مبنایِ روحشناسی سیّد مرتضی رحمهالله[84]، متکلّمان و محدّثان به آیات و روایات گوناگونی که بر تمایز جسم و روح دلالت دارند، استناد جستهاند. شیخ صدوق رحمهالله در کتاب اعتقادات، به جدایی روح از بدن و در نعمت یا عذاب قرار گرفتن آن تصریح میکند،[85] سپس این دیدگاه را به آیات و روایاتی مستند میسازد؛ ازجمله به آیات 154 بقره و 169 آلعمران که در وصف شهدا، تعبیر «زندگانی که در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند» به کار رفته است؛ حال آنکه بدنهای آنها بدون حیات بر زمین قرار دارد.[86]

    برخی دیگر از دانشمندان مانند شیخ مفید رحمهالله، در تمایز روح از بدن به آیات دیگری استناد نمودهاند؛ چون آیات 6 تا 8 سورۀ انفطار:

     <یا أَیُّهَا الإِنسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَرِیمِ الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ فِی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ>

    در این آیات، خداوند از وجودی که به آن صورت و شکل داده، خبر میدهد؛ درحالیکه اگر انسان تنها همین جسم و بدن بود، فرازِ «به هر صورتی که خواست تو را ترکیب کرد» معنا نمیداد؛ زیرا به تعبیر شیخ مفید رحمهالله «المرکب فی الشیء غیر الشیء المرکب فیه»؛[87] ازاینرو صورت ترکیب یافته نمیتواند خود آن باشد.

    آیات دیگری که شیخ مفید در تمایز روح از بدن، به آن استناد میکند، آیات 26 و 27 از سورۀ یس است که خداوند از زنده بودن، سخن گفتن و در نعمت بودن مؤمن آل یاسین خبر داده است؛ گر چه جسم او بر روی زمین یا در درون زمین قرار دارد.[88]

    در نقد مبنای سیّد مرتضی، همچنین به روایاتی که از نعمت و عذاب روح پس از جدایی از بدن[89] و جایگاه ارواح مؤمنین پس از جدایی از اجساد[90]خبر میدهند، استناد میشود.

    با اثبات تمایز بین جسم و روح،[91] درصورتیکه به حضور روحانی اهلبیت علیهمالسلام در قالب مثالی یا برزخی یا تمثّل اهلبیت علیهمالسلام قائل شویم،[92] شبهۀ ناسازگاری این امر باعقل رفع میشود.

    دلیل دوم سیّد مرتضی رحمهالله: سیّد مرتضی در دلیل دوم خود، روایاتی را شاهد میآورد که بیان میدارند محتضر هنگام مرگ یا زمان نزدیک آن، اموری را میبیند که او را بر بهشتی یا دوزخی بودن، راهنمایی میکند.[93] این خود شاهدی بر دیدن ثمرۀ ولایت است، نه حضور در کنار محتضر.

    تحلیل و بررسی دلیل دوم سیّد مرتضی رحمهالله: در نقد دلیل دوم سیّد مرتضی رحمهالله میتوان گفت بین حضور اهلبیت علیهمالسلام بر بالین محتضر و آگاهی از بهشتی یا دوزخی بودن، منافاتی وجود نداشته و با یکدیگر قابلجمعاند؛ افزون بر آنکه طبق برخی از گزارشها، حضرات ائمه علیهمالسلام هستند که محتضر را به بهشت یا دوزخ وعده میدهند.[94]

    4_ 2_ دیدگاه برخی از متکلّمان، محدثان و فقیهان

    برداشت عمدۀ متکلّمان، محدثان و فقیهان از مجموع احادیث احتضار آن است که اهلبیت علیهمالسلام در حالت احتضار در کنار محتضر حضور مییابند و محتضر آن بزرگواران را رودررو مشاهده میکند.

    شیخ حسن بن سلیمان حلّی رحمهالله با نامگذاری کتاب خود به نام المحتضر فی إثبات حضور النبی والأئمة علیهم‌السلام عند المحتضر بر حضور ائمه بر بالین محتضر تأکید نموده است.[95]

    مجلســــــی اول و دوم و همچنیـــــن سیّــــد عبـــــدالله شبّــــر رحمهمالله نیــــز به حضـــــــور اهلبیت علیهمالسلام قائل شدهاند و به شبهاتی که پیرامون این اعتقاد وجود دارد، پاسخ گفتهاند.[96]

    برخی از محدثان مانند علامۀ مجلسی، شیخ حرّ عاملی و سیّد هاشم بحرانی رحمهمالله با نامگذاری ابواب روایاتِ ناظر به احتضار، بر حضور تأکید نمودهاند.[97]

    از میان فقیهان نیز صاحب جواهر و آقا ضیاء عراقی رحمهماالله در بحث از احکام فقهیِ هنگامۀ احتضار، علت نامگذاری لحظات نزدیک مرگ به «احتضار» را به دلیل حضور ائمه علیهمالسلام میدانند.[98]

    4_ 3_ دیدگاه مختار دربارۀ احادیث احتضار

    احادیثِ ناظر به احتضار مؤمن، بر حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ مرگ دلالت دارند؛ همانگونه که از واژگان به کار رفته در این دست روایات که پیشتر بدانها اشاره شد، همین معنا برداشت میشود و چون قرینهای برخلاف معنای ظاهری آن الفاظ وجود ندارد، پس به همان معنای ظاهری حمل میشوند.

    در برخی احادیث خطاب به محتضر، واژۀ «اَمامک» و «اَمامه» به کار رفته است
     که در قرارگیری حضرات پیش روی محتضر دلالت دارند. گاه احادیث با واژۀ
    «وجد» بر حضور رسول خدا صلیالله علیه وآله در بالای سر محتضر و حضور امیر مؤمنان علیه السلام  در سویی دیگر، اشاره دارند.[99] روایات حضور اهلبیت علیهمالسلام گاه با واژگان «جَلَس»،[100] «یَجلس»[101]بهصراحت بر حضور پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله در سمت راست یا بالای سر محتضر و حضور امیر مؤمنان علیه السلام  در سمت چپ یا پائین پای او دلالت دارند. در برخی احادیث، واژۀ «أتاه»[102] و در بعضی واژه «یکُبّ»[103] به معنای در آغوش گرفتن آمده و آشکار است که در آغوش گرفتن محتضر مؤمن، جز با حضور نزد او امکانپذیر نیست. با این توضیح، واژگان دیگری چون «رأی»،[104] «رآنی»،[105] «راه»،[106] «یری»،[107]«یرانی»،[108] «یَرَاهُمَا»،[109] «معاینه»[110] و «انظر»[111] در این احادیث[112] را باید بر مشاهدۀ حضوری و رو در رو حمل نمود.

     بر این اساس، حضور اهلبیت علیهمالسلام برای همۀ محتضران مؤمن حاصل میشود که به حسب درجات معرفت ایشان، گونههای حضور، مختلف خواهد بود.

    در مقابل، احادیث ناظر به احتضار کافران، بهطور عمده با الفاظی از ریشۀ «رؤیت» انعکاس یافتهاند[113] و تنها یک روایت با لفظ «حَضَرَهُ» گزارش شده است[114] که با توجه به معنای حضور[115] باید گفت کافران نیز به هنگام احتضار، ائمه علیهمالسلام را مشاهده میکنند.[116]

    5_ سازگاری احادیث احتضار باعقل و حس

    حال پس از اثبات حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار، به دو پرسش درزمینۀ ادّعای ناسازگاری این دست از روایات باعقل و حس میپردازیم.

    5_ 1_ ادعای ناسازگاری احادیث احتضار باعقل و پاسخ آن

    برخی ادّعا کردهاند حضور یک جسم مکانمند در دو مکان در زمان واحد، باعقل سازگار نیست.[117]

    برای پاسخ به این پرسش، باید چگونگی حضور اهلبیت علیهمالسلام در هنگامۀ احتضار تبیین شود.[118] و [119]

     در کیفیّت حضور اهلبیت علیهمالسلام دو احتمال مطرح است:

    یکم: حضور اهلبیت علیهمالسلامدر بدن برزخی یا مثالی

    همانگونه که پیشتر اشاره شد، برخی از متکلّمان،[120] محدثان[121] و مفسران[122] معتقدند که روح انسان پس از مرگ، در قالبی مانند قالب جسم قرار میگیرد که زندگی برزخی را در آن میگذراند؛ باورمندان این دیدگاه، در اثبات ادّعای خود به آیات قرآن[123] و احادیث گهربار معصومان علیهمالسلام

    تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۶/۰۹/۲۱ - ۱۸:۵۲
    اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
    برچسب ها:



    لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
    فراموش کردم
    تبلیغات
    کاربران آنلاین (0)