در مطلبی دیدم که کاربر محترمی به بهانه نقد شاملو در مورد فردوسی بحثی را آغاز نموده اند. محبت کردند بنده را در لیست سیاه قرار دادند. اما دیدم لابلای نظرات دوستان ایشان به دکتر ذبیح الله صفاء تهمتهای ناروایی زده شد و یک بنده خدایی هم معلوم نیست با کدام دانش صلاحیت ایشان را زیر سئوال برد. همه ما شاملو را می شناسیم. شاعر و نویسنده ای برجسته که سهم بزرگی در ادبیات معاصر کشور ما دارد . اما آیا شاملو توان نقد کسی مانند فردوسی پاکزاد را داشت؟ آیا داشتن ذوق هنری متضمن نقد ادبی آن هم اثری در حد و اندازه شاهنامه است؟ آیا شاملو تاریخ شناس بود و با کدام مرجع کاوه را نماینده ضد خلقی و یا گئومات را همان رفیق بردیا ( یا شاید هم تاورایش بردیا ) می دانست!!! کدام مرجع علمی؟ کدام تحقیق بی عقده و ............
ببینیم ذبیح الله صفاء کیست و آیا بین یک فرد متخصص و یک با ذوق بدون تحصیلات رسمی تخصصی و دانشگاهی، کدام برای نقد اثری ارجح تر هستند؟ بگذریم که در نقد فحش و حرفهای رکیک نمی زنند و ...........
خوب ذبیح الله صفاء کیست؟
دکتر ذبیحاللّه صفا در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ در شهمیرزاد از توابع شهرستان سنگسر در استان سمنان زاده شد. پدرش سید علیاصغر صفای شهمیرزادی در بابل بازرگان بود. دوره آموزش ابتدایی را در سال ۱۳۰۴ در بابل به پایان رساند. آنگاه راهی تهران شد و در دبیرستانهای سیروس و دارالفنون تحصیل کرد و در سال ۱۳۱۲ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند. سپس تحصیلات خود را در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات ادامه داد و در رشتههای ادبیات و تعلیم و تربیت لیسانس گرفت و سپس به تحصیل در دوره دکتری پرداخت تا آنکه در سال ۱۳۲۱ با پذیرش رساله او با عنوان «حماسهسرایی در ایران» به درجه دکتری نایل شد.
ذبیحاللّه صفا خدمات آموزشی خود را از سال ۱۳۱۶ با دبیری ادبیات فارسی در کلاسهای دوره دوم متوسطه در دبیرستانهای تهران آغاز کرد. از سال ۱۳۲۱ به درجه دانشیاری کرسی تاریخ ادبیات دانشگاه تهران ارتقا یافت و در سال ۱۳۲۷ در همان کرسی استاد شد؛ تا این که در سال ۱۳۴۰ به بالاترین رتبه استادی (رتبه ده) دست یافت. طی سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ با سمت استاد مهمان در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. در بازگشت از آلمان به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی و سپس ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و تا سال ۱۳۴۷ این سمتها را به عهده داشت. در آن سال پس از تغییرات ناگهانی در نظام اداری و آموزشی دانشگاه به درخواست خود بازنشسته شد و تدریس خود را به صورت افتخاری ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ برای بار دوم به آلمان رفت و یک سال دیگر در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به تهران عنوان استادی ممتاز دانشگاه تهران را یافت و از آن پس در سالهایی که در تهران اقامت داشت به تدریس ادبیات حماسی، غنایی و دراماتیک در دوره دکتری ادبیات فارسی ادامه داد. از دانشجویان و شاگردان موفق و بهنام ایشان میتوان به دکتر قدمعلی سرامی اشاره کرد.
دکتر ذبیحاللّه صفا پس از سال ۱۳۵۷ در آلمان اقامت داشت و در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸ در شهر لوبک آن کشور درگذشت.
مشاغل ایشان
از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ ریاست اداره دانشسرای مقدماتی در وزارت فرهنگ را به عهده داشت.
از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ ریاست تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ را داشت.
از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۱ بنیانگذار و مدیر مجله سخن بود.
از ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ ریاست اداره کل انتشارات و روابط دانشگاهی در دانشگاه تهران را به عهده داشت.
از ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۷ مدیر مجله دانشکده ادبیات تهران بود.
از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۶ عضو هیئت مدیره جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران بود.
از ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۳ دبیر کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود.
از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ نایب رئیس کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود.
از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۵ عضویت در کنفرانسهای عمومی یونسکو را در بیروت، پاریس، فلورانس، مونتهویدئو، دهلی نو و چندین محل دیگر را بر عهده داشت.
از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای عالی فرهنگ و هنر را داشت.
از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ دبیر شورای عالی فرهنگ و هنر بود.
کتابهای منتشرشده
گاه شماری و جشنهای ملی ایرانیان، ۱۳۵۵-۱۳۱۲
مرگ سقراط، لامارتین (ترجمه)، ۱۳۱۴
رافائل، لامارتین (ترجمه)، ۱۳۱۷
آموزشگاهها و آموزشها در ایران، ۱۳۱۵-۱۳۵۴
حماسهسرایی در ایران، ۱۳۲۴
دانشهای یونانی در شاهنشاهی ساسانی، ۱۳۳۱
تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، ۱۳۳۱
آیین سخن در معانی و بیان، ۱۳۳۱
تاریخ تحول نظم و نثر فارسی، ۱۳۳۱
تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد در ۸ مجلد)، ۱۳۳۲-۱۳۶۲
مزداپرستی در ایران قدیم، ۱۳۳۶
دیوان عبدالواسع جبلی (تصحیح)، ۱۳۳۹
آیین شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۶
نثر فارسی از آغاز تا عهد نظامالملک، ۱۳۴۷
گنج سخن، شاعران پارسیگوی و منتخب آثار آنان (از رودکی تا بهار) ۳ جلد، ۱۳۳۹
گنجینه سخن، پارسینویسان بزرگ و منتخب آثار آنان، ۶ جلد، ۱۳۴۸-۱۳۶۳
دیوان سیفالدین محمد فرغانی (تصحیح)، در ۳ جلد، ۱۳۴۱-۱۳۴۴
بختیارنامه، دقایقی مروزی (تصحیح)، ۱۳۴۵
دارابنامه بیغمی (فیروزشاهنامه) (تصحیح)، ۱۳۳۹-۱۳۴۱
دارابنامه طرسوسی (تصحیح)، ۱۳۴۴-۱۳۴۶
دورنمایی از فرهنگ ایرانی و عصر جهانی آن، ۱۳۵۰
نیکینامه، ۱۳۵۰
تاریخ ادبیات ایران، ۱۳۵۵
تاریخ علوم و ادبیات ایرانی، ۱۳۴۷
مقدمهای بر تصوف، ۱۳۵۴
سیری در تاریخ زبانها و ادب ایرانی، ۱۳۵۵
نظری به تاریخ حکمت و علوم در ایران، ۱۳۵۵