
همه ما از این آدم ها در زندگیمان داریم
آدم هایی که الکی و تکراری حالتان را می
پرسند
که آخرِ تلفن آدرس فلان جا و تلفن
فلان دوست را می گیرند و
خلاصه دلیل الو گفتنشان
خودِ خودت نیستی هم هستند !
اما من عاشق آنهایی هستم
که شاید ماهی یکبار
اسمشان روی موبایلت می افتد !
اما وقتی اسمش را روی
صفحه تلفنت می بینی
خیالت از زندگی جمع می شود
آنهایی که عمقشان با تو معلوم است!
آنهایی که قرار نیست بابتِ
احوال نپرسیدن ها سوال پیچت کنند ،
آنهایی که وقتی بعد از هر چند وقت که
باشد وقتی می گویی الو این را نمی شنوی :
نباید یه حالی بپرسی !؟
آنها می گویند : گفتم حالت رو بپرسم
همه ایستاده بودند...
حتی یکی نمیتوانست بنشیند....
انتظار است دیگر
لعنتی...
مثل بی خوابی
دلت میخواهد بنشینی
خسته ای، اما نمیتوانی...
دلت میخواهد آب بخوری
اما جا نداری...
دلت میخواهد بایستی
ولی مگر می شود همه اش ایستاد...
و اگر بخواهی قدم بزنی
کجا بروی...؟