
آموختم ...
تلافی کردن از انرژی خودم می کاهد.
آموختم ...
گاهی از زیاد نزدیک شدن، فراموش می شوی.
آموختم...
تا با کفش کسی راه نرفتم
راه رفتنش را قضاوت نکنم.
آموختم...
گاهی برای بودن، باید محو شد.
آموختم ...
دوستِ خوب پادشاهِ بی تاج و تختیست
که بر دل حکومت میکند.
آموختم ...
از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنند
ولی زیاد که باشم حیفم میکنند.
آموختم ...
برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم.
تلخ ترین قسمتِ رابطه این است
که بیشتر از اینکه حواسش "جمعِ" تو باشد،
پرتِ" آدمهای اطراف توست"
#علی_قاضی_نظام
آخرهفته بایدتمام دغدغه ها را تا کرد
روی طاقچه ی بیخیالی گذاشت
باید غصه ها را مچاله کرد
از پنجره پرت کرد بیرون
آخر هفته یک گوشه ی دنج میخواهد
با یک لیوان چای داغ !
بهتره بعضی چیزها یه راز باقی بمونه و معما بشه !
اینجوری جذابتره ، جاودانهتره ...
گاهی وقتها باید بعضی از خونههای جدول را
خالی گذاشت !
یک جدول حل شده به درد کی میخوره ...؟!