کجی یک راه
بیاراستند و تزئین کردند
راه ساختند و بناها کاشتند
مجمر چنین عشقی را
به خون غوطه ور ساختند
در جاری نهر عشق
هذیانها گفتند
بهانه عشق را
مرد غرق شده این نهر ساختند
هلهله پیچید در جمعی
وصل وصال را این چنین
پر معنا تفسیر کردند
چشمها بسته شد
تا جایی که حقیقت رانیافتند
افسانه و قصه ...