مدتی بود.به او دسترسی نداشتم.چرا که با انتخاب خدمت در دبستان قنبر هفت چشمه در یک منطقه محروم و دور افتاده ،عملا وارد یک سکون ناخواسته شده بودم.او همچنان در کشور بلژیک دنبال اعاده حقش در کشور امارات در مدت شکنجه اش بود.او حتی قصه های مرا هم همخوانی می کرد.در این راه جانش را گرو گذاشته بود.تا بالاخره ...