
در دنیا نیاز به هیچ فقری نیست.
فقر ساختهی انسان است و این در قدرت ما است
که فقر را ازبین ببریم.
ولی تمام مذاهب ، و اصلی ترین آن ها، ،
همه بر کمک به فقرا (صدقه) تاکید دارند.
کمک به فقرا خیرات نیست، عشق نیست.
اول از همه اینکه چرا فقر باید وجود داشته باشد؟
فقر به این سبب وجود دارد که مردمی اندک وجود دارند
که بسیار طمعکار هستند.
فقر محصول جانبی ....طمع است.
یک بخش از جامعه بهانباشتن ادامه می دهد،
طبیعتاً بخش دیگر از جامعه فقیر می گردد.
و انسان قرن هاست که تحت چنین
بهره کشی زندگی می کند.
این بهره کشی می تواند کاملاً نابود شود.
هرآنچه که جامعه تولید می کند به همگان تعلق دارد.
و تعجب آورترین چیز این است که
فقرا مردمی هستند که تولید میکنند
و ثروتمندان کسانی هستند که تولید نمیکنند.
آنان که تولید میکنند گرسنه اند و از گرسنگی می میرند.
آنوقت فقط به آنان کمک کردن،
فکری بسیار زیرکانه و موذیانه است.
این طرزفکر از بهره کشی حفاظت می کند،
حافظ_سرمایه_داران_است.
این فکر، ازکسانی که جنایت می کنند محافظت می کند
و همچنین از فقرا حفاظت می کند،
تا به تولید کردن ادامه دهند
و به ارضاکردن جاه طلبی های مردمان
روانپریش ادامه دهند.
آنچه مورد نیاز است درک فقرا است؛
یک ادراک عمیق در میان فقرا که:
"این فقر شما به سبب زندگانی های پیشین شما نیست،
این سرنوشت شما نیست که شما را فقیر ساخته است.
سبب فقر شما مردمانی اندک هستند که بیمارند،
آنان که تمام مهر و محبت را ازدست داده اند،
تمام حساس بودن را، کسانی که قلبشان
غیرانسانی شده است،
به سبب وجود این مردمان است که شما فقیر هستید."